مکران

قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی برای تاریخ ایران دوران مهمی است. در این دوران نابسامانی‌های داخلی به اوج می‌رسد و مصادف است با اتفاقات مهم در اروپا و جغرافیای ایران در رقابت قدرت‌های اروپایی در آسیا و شرق، نقش حیاتی پیدا می‌کند. دو مسئلۀ مهم و پربسامد این دوران در نسبت با موقعیت جغرافیایی ایران و به تبع آن منطقۀ مکران، تلاش ناپلئون برای رسیدن به هند و نیاز کمپانی هند شرقی بریتانیا برای ارتباط با سرزمین انگلستان با استفاده از فناوری جدید آن زمان یعنی تلگراف است. بخش چهارم چرا مکران مهم است به بررسی مختصر این دو رویداد پرداخته می‌شود.

۱۰۰ سال پس از بازپس‌گیری جزیرۀ هرمز، اصفهان در سال ۱۷۲۲م به دست افغان‌ها سقوط کرد.

از این تاریخ تا به سلطنت‌رسیدن فتحعلی‌شاه قاجار، جغرافیای ایران فاقد حاکمیت مقتدر مرکزی بود. با به تخت نشستن فتحعلی‌شاه در ۱۷۹۷ دوران جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد. سه سال پیش از انقلاب فرانسه، آقامحمد‌خان قاجار در ۱۷۸۶ تاج‌گذاری می‌کند. قدرت مطلق بریتانیا در دریا سبب می‌شود ناپلئون بناپارت که از میان جنگ‌های داخلی در فرانسه و اروپا به مقام دایرکتوار اول جمهوری فرانسه رسیده است، برای ضربه‌زدن به منافع بریتانیا در هند دست به اقدام نظامی در خشکی از طریق مصر و ایران بزند.

خواجه‌ عطا موفق شد سی‌هزار مرد جنگی، چهارهزار تیرانداز و چهارصد کشتی بزرگ و کوچک را برای مقابله با پرتغالی‌ها ساماندهی کند.به همین دلیل در سال ۱۷۹۸ یعنی یک سال پس از بر تخت‌ نشستن فتحعلی‌شاه، لشکرکشی ارتش فرانسه به مصر و سوریه آغاز می‌شود. از طرف دیگر به قدرت رسیدن تیپوسلطان در هند و ادامه کشمکش‌های نظامی با کمپانی هند شرقی بریتانیا که از زمان پدر او یعنی حیدرعلی‌خان آغاز شده بود، فرصت مناسبی برای فرانسویان ایجاد کرد تا قدرت خود را در شبه‌قاره احیا کرده و کمپانی هند شرقی بریتانیا را شکست دهند. نزدیک شدن تیپوسلطان و ناپلئون برای اقدام علیه منافع کمپانی هند شرقی در شبه‌قاره یکی از مهم‌ترین دلایل لشگرکشی ناپلئون به غرب آسیا بود. پس از آنکه ناپلئون در حمله به مصر و شامات ناموفق بود، بریتانیا در ۱۸۰۱ قراردادی با فتحعلی‌شاه امضا کرد تا مانع از حضور فرانسویان در ایران شود. شکست‌های ایران در جنگ اول با روسیه (۱۸۰۴-۱۸۱۳) و تلاش فرانسه برای کمک به ایران در برابر روسیه سبب نزدیکی و عقد قرارداد فینکنشتاین در ۱۸۰۷ شد. اما با شکست ائتلاف چهارم اروپا (روسیه، سوئد، پروس و انگلستان) در برابر ناپلئون و امضای قرارداد تیلسیت یک ماه پس از فین کنشتاین، عملاً این قرارداد فاقد اعتبار شد.

 با ناامید شدن ایران از فرانسه، بار دیگر بریتانیا و ایران به یکدیگر نزدیک می‌شوند و قراردادهای مفصل و مجمل در ۱۸۰۹ و ۱۸۱۲ میان دو کشور امضا می‌شود. یکی از مهم‌ترین مفاد این قراردادها اجازه ندادن ایران به دیگر ممالک برای دسترسی به خاک شبه‌قاره از مسیر ایران بود. تلاش‌های بریتانیا برای دور نگه‌ داشتن رقبا از شبه‌قارۀ هند سبب شده بود تا جغرافیای ایران نقش مهمی در معادلات قدرت‌های اروپایی داشته باشد. در واقع مسیر دسترسی به شبه‌قاره که در اختیار حکام ایران بود، شامل مسیر هرات، سیستان و مکران می‌شد. از اواسط قرن ۱۹ میلادی بریتانیا تلاش کرد تا با ایجاد مناطق حائل و دست‌نشانده، از نفوذ دشمنان خود در منطقۀ شبه‌قاره جلوگیری کند.

 اما مسئلۀ نفوذ دشمنان بریتانیا در منطقۀ شبه‌قاره تنها دلیل دخالت‌های‌ بریتانیا در شرق ایران نبود. دور بودن هند از انگلستان سبب کندی ارتباط میان کارگزاران و روسا در دو نقطه جغرافیایی بسیار دور از هم بود. در اواسط قرن ۱۹، فناوری جدید ارتباطی به نام تلگراف اختراع شد تا عصر ارتباطات وارد دوران جدیدی شود.

مصادف با تلاش‌های ناپئلون برای رسیدن به مرزهای غربی شبه‌قارۀ هند از مسیر ایران، در سال ۱۸۰۹ کاپیتان گرانت از سوی سرجان ملکم به بهانۀ فروش اسب به منطقۀ مکران اعزام می‌شود؛ اما در واقع او می‌بایست به این سؤال جواب می‌داد که آیا ارتشی اروپایی می‌تواند از طریق جنوب ایران به شبه‌قاره دسترسی یابد؟ گرانت پاسخ سؤال را مثبت می‌داند.

اما داده‌های بعدی نشان می‌دهد که در بین مسیر‌های غربی هرات، سیستان (قندهار) و مکران، کم‌ترین شانس را مکران خواهد داشت؛ زیرا به دلایل جغرافیایی و مشخصاً کمبود آذوقه نمی‌توان لشگر گسترده‌ای را از این ناحیه عبور داد؛ فلذا در این تاریخ مسئلۀ مکران در کنار دیگر مسیرهای دسترسی به هند برای بریتانیا قرار می‌گیرد.

در اواسط قرن ۱۹ در هندِ تحت استعمار بریتانیا شورش بزرگی در میان سربازان تحت اختیار کمپانی هند شرقی علیه استعمار بریتانیا رخ می‌دهد. این قیام به جنگ اول بریتانیا و هند و قیام سیپوی معروف است.

آنچه که در سرکوب این قیام خود را نمایان کرد، نقش شبکۀ تلگراف هند بود که کمپانی هند شرقی شهرهای مهم هند را از طریق تلگراف به یکدیگر وصل کرده بود. با این اقدام به سرعت اخبار رویدادها انتشار می‌یافت و سبب می‌شد تا کمپانی هند شرقی واکنش مناسب از خود نشان دهد. تجربۀ سرکوب قیام هند در ۱۸۵۷ و نقش شبکۀ تلگراف، مدیران کمپانی را به این واداشت تا بمبئی را نیز از طریق کابل زیر دریا به لندن وصل نمایند.

اولین خط تلگراف با عبور از دریای سرخ و مدیترانه به لندن می‌رسید که پس از چند وقت از کار افتاد. پیشنهاد بعدی اتصال به بغداد، فاو و سپس اتصال از زیر دریا به کراچی بود؛ اما به دلیل تنش‌های طایقه‌ای و قومی در نیمۀ جنوبی عراق، مسیر خانقین به بوشهر و سپس کراچی مطرح شد.

پس از کش‌وقوس‌های فراوان در نهایت قرارداد تلگراف میان ایران و بریتانیا در تاریخ ۱۸۶۲م به امضای دو طرف رسید. خط تلگراف از بندرعباس به جاسک، چابهار و گوادر و کراچی می‌رسید؛ اما مسئله‌ای مهم برای کمپانی هند شرقی هنوز رفع نشده بود: امنیت خطوط.

از بندرعباس به سمت شرق نفوذ دولت مرکزی کاهش می‌یافت. هر چند به سبب شورش آقاخان علیه محمدشاه و ناصرالدین شاه (۱۸۳۸-۱۸۴۴) مرزهای جنوب شرقی ایران و اعادۀ حاکمیت بر آن اهمیت یافته بود، اما سران محلی از قدرت اجرایی بیشتری برخوردار بودند. حکمرانی بر منطقۀ مکران در اختیار حاکم بم یا کرمان بود که بیشتر وظیفۀ جمع‌آوری مالیات را داشت.

اتصال گوادر به چابهار با ممانعت و مزاحمت‌های طوایف و قبایل محلی مواجه شد. در این زمان سیاست کمپانی هند شرقی بریتانیا آن بود که با بستن قرارداد و تأمین مالی قبایل، آن‌ها را برای تأمین امنیت خطوط تلگراف به کار گیرد. بسیاری از این قبایل خواستار حمایت بریتانیا از آنان در برابر حکومت مرکزی ایران بودند. به همین سبب در مراحل دیگر، کمپانی اقدام به تسلیح این قبایل کرد تا توان این افراد را در برابر دولت مرکزی و دیگر گروه‌ها تقویت کند.

اعزام گلد اسمید از سوی کمپانی برای احداث خط تلگراف و نقشه او برای امنیت خطوط تلگراف سبب قرارداد گلداسمید و جدایی بخش بزرگی از بلوچستان از ایران شد. نشانه‌گذاری‌های مرزی سال‌ها طول کشید تا بالاخره در سال ۱۳۳۸ شمسی به صورت کامل حدود مرزی تعیین شد.

تجربۀ بریتانیا در مسئلۀ ناپلئون و تهدید از مسیر ایران را می‌توان یکی از مهم‌ترین دلایل برای ایجاد دولت‌های حائل مانند افغانستان و خانات کلات برای دور نگه‌داشتن دشمنان خود از هندوستان دانست.

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *